English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reduction factor U ضریب کاهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
Other Matches
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor U ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
biquinary notation U دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient U ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
scale factor U ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
slice U ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices U ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient U ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
falling-off U کاهش
reduction U کاهش
falling off U کاهش
mitigation U کاهش
acceptances U کاهش
devaluation U کاهش
acceptance U کاهش
declined U کاهش
declines U کاهش
declining U کاهش
attenuation U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
rebate U کاهش
rebates U کاهش
slowdowns U کاهش
slowdown U کاهش
shrinkage U کاهش
abatement U کاهش
slow down U کاهش
subraction U کاهش
decline U کاهش
downturns U کاهش
reductions U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
spoils U کاهش
damp U کاهش
dampers U کاهش
dampest U کاهش
scale down U کاهش
downturn U کاهش
subrtraction U کاهش
wastage U کاهش
deduction U کاهش
relief U کاهش
decrement U کاهش
subtraction U کاهش
depreciatory U کاهش
degression U کاهش
diminution U کاهش
imminution U کاهش
concession U کاهش
decrease U کاهش
decreases U کاهش
decreased U کاهش
scale down U کاهش مقیاس
alleviation U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
rebates U تخفیف کاهش
detraction U کاهش کسرشان
detraction U کاهش توجه
abatement [of pain] U کاهش درد
scale down U کاهش تدریجی
lessened U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
lessens U کاهش دادن
lessen U کاهش دادن
reductionism U کاهش گری
reduction ratio U نسبت کاهش
easing U کاهش درد
palliation U کاهش درد
easement U کاهش درد
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
dishoarding U کاهش ذخیره
reducing U کاهش یافتن
abatement U کاهش الودگی
deceleration U کاهش سرعت
slaked U کاهش فرونشستن
abatable U کاهش پذیر
speed reduction U کاهش سرعت
reduces U کاهش یافتن
wany U کاهش یافته
waney U کاهش یافته
reduce U کاهش یافتن
taper off U کاهش یافتن
tax cuts U کاهش مالیات
tax deduction U کاهش مالیات
anaphrodisia U کاهش شهوت
shrinks U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
dishoarding U کاهش اندوخته
wage cuts U کاهش دستمزد
decrementation U کاهش پلهای
disinflation U کاهش تورم
rebate U تخفیف کاهش
disinflation U کاهش ورم
disinvestment U کاهش سرمایه
fall in temperature U کاهش دما
drop in temperature U کاهش دما
shrink U کاهش یافتن
lapse rate U اهنگ کاهش
extinction U کاهش نور
slake U کاهش فرونشستن
deduction U کاهش تفریق
palliation U کاهش دادن
palliator U کاهش دهنده
prereduction U کاهش اولیه
price reduction U کاهش قیمت
devaluation U کاهش نرخ
intensity decrease U کاهش شدت
depreciation U کاهش بها
monetary contraction U کاهش پول
drive reduction U کاهش سائق
decreases U کاهش یافتن
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
minuend U کاهش یاب
decreased U کاهش یافتن
lapse time U زمان کاهش
decrease U کاهش یافتن
mitigative U مایه کاهش
reductional U تبدیل کاهش
decrease in value U کاهش ارزش
depopulation U کاهش نفوس
reductions U کاهش احیاء
decrement U میزان کاهش
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
reduction U کاهش احیاء
slakes U کاهش فرونشستن
wane U کاهش یافتن
indiminishable U کاهش ناپذیر
waned U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
cut back U کاهش ناگهانی تولید
decrease endorsement U تصدیق یا تائید کاهش
break in share prices U کاهش قیمت سهام
brown out U کاهش جریان برق
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
devalution U کاهش ارزش پول
diminishing returns U بازده کاهش یابنده
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
currency depreciation U کاهش ارزش پول
reduced mass U جرم کاهش یافته
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
extenuation U کاهش اهمیت جرم
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
decrement U کاهش میزان یک متغیر
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
hypoglycemia U کاهش قند خون
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
abate U بزورتصرف کردن کاهش
reductions U تحویل استحاله کاهش
reduction U تحویل استحاله کاهش
slumped U کاهش فعالیت رکود
devaluation U کاهش ارزش پول
slumping U کاهش فعالیت رکود
to cut back [on] something U چیزی را کاهش دادن
slumps U کاهش فعالیت رکود
to cut something U چیزی را کاهش دادن
to cut down [on] something U چیزی را کاهش دادن
depletion U کاهش منابع طبیعی
abated U بزورتصرف کردن کاهش
disparagement U خوار شماری کاهش
abates U بزورتصرف کردن کاهش
abating U بزورتصرف کردن کاهش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com